اي كه بي تو خودمو تك و تنها مي بينم
هر جا كه پا مي ذارم تورواونجا مي بينم
يادمه چشماي تو پر درد و غصه بود
قصه ئ غربت تو قدصد تا قصه بود
ياد تو هر جا كه هستم با منه
داره عمر منو آتيش مي زنه
تو برام خورشيد بودي توي اين دنياي سرد
گونه هاي خيسمو دستاي تو پاك مي كرد
حالا اون دستا كجاست اون دوتا دستاي خوب
چرا بي صدا شده لب قصه هاي خوب
من كه باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت يك پنجره موند
آسمون سنگي شده خدا انگار خوابيده
انگار ازاون بالاها گريه هامو نديده
ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر منو آتيش مي زنه
|